English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (512 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
It is too expensive for me to buy ( purchase ). U برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He bought them expensive presents, out of guilt. U او [مرد] بخاطر احساس گناهش برای آنها هدیه گران بها خرید.
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
dear bought U گران خرید
i cannot a to buy that U استطاعت خرید انرا ندارم
I wont buy it at this price . U با این قیمت آنرا نخواهم خرید
not too expensive U خیلی گران نباشد.
It is too expensive. خیلی گران است.
I don't socialize much these days. U این روزها من با مردم خیلی رفت و آمد ندارم.
bulls U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
i paid dear for it U برای من گران تمام شد
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
i have no knowledge of it U هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
prints U حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل
print U حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل
printed U حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل
it has escaped my remembrance U در یاد ندارم بخاطر ندارم
Mandlebrot set U تساوی ریاضی که به صورت بازگشتی برای تنظیم مقادیر به کار می رود. هنگام رسم آنرا در تصویر بخش شده
head-shrinkers U کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinker U کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
to have a look round [around] the shops [British E] U برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to have a look round [around] the stores [American E] U برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
They were falling over one another to get petrol(gasoline). U برای خرید بنزین سرودست می شکستند
there is a rush for the papers U مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
cash on the barrelhead <idiom> U پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
short covering U خرید سهم برای تامین فروشهای سلف
plaiting U [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
take over bid U پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
reel-to-reel U ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
reel to reel U ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
trading stamp U تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
income velocity U دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
dear bought U جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
over one's head <idiom> U خیلی سخت برای درک
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
near collision U فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
locket U قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
This position is much too small for me . U این سمت برای من خیلی کوچک است
lockets U قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
beside one's self <idiom> U خیلی ناامید یا هیجان زده برای انجام کاری
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
Many thanks for the sympathy shown to us [on the passing of our father] . U خیلی سپاسگذارم برای همدردی شما [بخاطر فوت پدرمان] .
for next to nothing <idiom> U چندرغاز [رایگان] [مفت] [مزد خیلی کم برای انجام کاری]
for peanuts [and for chicken feed] <idiom> U چندرغاز [رایگان] [مفت] [مزد خیلی کم برای انجام کاری]
micronutrient U ترکیبات اصلی ومغذی که بمقدار خیلی کمی برای زندگی لازمست
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
capacitor U وسیلهای با فرفیت خیلی بالا و کوچک که میتواند برای قط عات RAM فرار
He was too quick for her and jinked away every time. U او [مرد] برای او [زن] خیلی چابک بود و هربار با تغییر جهت از دست او [زن] در می رفت.
processor U کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه داده برای عملیات ریاضی خیلی سریع
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
The position is over his head . he cannot cope with it . U این شغل برای سرش خیلی گشاد است ( از توانائی اوبیرون است )
purchase price variance U سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
court rug U فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
order U خرید سفارش خرید
rattling U خیلی تند خیلی خوب
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
crystals U قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystal U قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
rollover U استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
No, I don't like it. نه، آنرا نمیخواهم.
i have nothing U ندارم
credit system of supply U سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
I leave it in your care . U آنرا به شما می سپارم
It was required of me . They imposed it on me . U آنرا به من تکلیف کردند
i am not a with him U با او اشنایی ندارم
i am not in U حالش را ندارم
i cannot bear him U حوصله او را ندارم
I am dead broke . I am penniless. U یک غاز هم ندارم
Are there any letters for me? U من نامه ای ندارم؟
I don't have a knife. من چاقو ندارم.
i have no objection to that U به ان اعتراضی ندارم
I don't have a spoon. من قاشق ندارم.
i dont meant it U مقصودی ندارم
Are there any messages for me? U من پیغامی ندارم؟
I don't have a fork. من چنگال ندارم.
dearer U گران
dearest U گران
expensive U گران
heavy U گران
dears U گران
sumptuous U گران
dear U گران
onerous U گران
pricey U گران
heavies U گران
heavier U گران
overpriced U گران
heaviest U گران
costlier U گران
dearly U گران
costly U گران
costliest U گران
at a great penny worth U گران
Leave it tI'll tomorrow morning . U آنرا بگذارتا فردا صبح
you shoud rinse it in lukewarm water. U در آب ولرم باید آنرا آب بکشید
Get it to me before Friday . U قبل از جمعه آنرا به من برسان
Enter it in the books . U آنرا دردفاتر وارد کنید
airbed U تشکی که آنرا با باد پر میکنند
Wrap it up in gift paper. U آنرا در کاغذ هدیه بپیچید
I have nothing to do with him . U با اوسر وکاری ندارم
I'm up to my ears <idiom> U فرصت سر خاراندن ندارم
i have no work today U امروز کاری ندارم
I am sore at her. Iam bitter about her. U ازاودل خوشی ندارم
No harm meant! U قصد اهانت ندارم!
i reck not of danger U من باکی از خطر ندارم
I have nothing against you . U با شما مخالفتی ندارم
My pain has gone. U دیگر درد ندارم.
I'm not worth it. U من ارزش اونو ندارم.
i do not have the courage U جرات انرا ندارم
No offence! U قصد اهانت ندارم!
I have nothing to do with politics. U کاری به سیاست ندارم
I cant do any crystal – gazing . U علم غیب که ندارم
i am out of p with it U دیگرحوصله انرا ندارم
i am reluctant to go U میل ندارم بروم
i do not feel like working U کار کردن ندارم
I'm fine with it. <idiom> U من باهاش مشکلی ندارم.
I have no place (nowhere) to go. U جایی ندارم بروم
I have no small change. U من پول خرد ندارم.
I don't like this. من این را دوست ندارم.
I am not in the mood. U حال وحوصله ندارم
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
high value U گران قیمت
high priced U گران بها
too expensive <adj.> U بسیار گران
high interest U بهره گران
overpriced <adj.> U بسیار گران
highs U سخت گران
endears U گران کردن
valuable U گران بها
highest U سخت گران
high U سخت گران
endeared U گران کردن
endear U گران کردن
high money U پول گران
deluxe U مجلل گران
stingy U گران کیسه
be too dear U گران بودن
to sell dearly U گران فروختن
dearer U گران کردن
dearest U گران کردن
dear U گران کردن
natatores U شنا گران
priceless U بسیار گران
expensively U گران بها
massive U گران کوه
dears U گران کردن
big ticket U گران قیمت
massively U گران کوه
I bought it on your recommendation. U بسفارش وتوصیه شما آنرا خریدم
It is yours the asking. U اگر بخواهید آنرا به شما می دهم
Can you prove it to me? U آیا می توانی آنرا به من ثابت کنی ؟
I bought it on the recommendation of a friend. U طبق توصیه دوستم آنرا خریدم
I have nothing more to say . U دیگر عرضی نیست ( ندارم )
I have lost my interest in football . U دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
She is not concerned with all that . U با این کارها کاری ندارم
I have no doubt that you wI'll succeed. U تردیدی ندارم که موفق می شوید
I am minding my own business. U کاری بکار کسی ندارم
I don't have it in my power to help you. U من توانایی کمک به شما را ندارم.
I cant take (stand) it any longer. U بیش از این تاب ندارم
That is fine by me if you agree. U اگر موافقی من هم حرفی ندارم
I dislike dull colors . U رنگهای مات را دوست ندارم
I havent heard of her for a long time. U مدتها است از او خبری ندارم
i have nothing else U هیچ چیز دیگر ندارم
I dont wish ( want ) to malign anyone . U میل ندارم بد کسی را بگویم
i have no other place to go U جای دیگری ندارم که بروم
i have no money about me U با خود هیچ پولی ندارم
I am tied up ( engaged ) on Saturday . U شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
flocked rug U [فرشی که پشت آنرا پارچه چسبانده اند.]
Two dogs fight for a bone, and a third runs away w. <proverb> U دو سگ بر سر استخوانى مى جنگند سومى آنرا بر مى دارد و مى برد .
I wI'll do that all by myself. U من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
You cannot have it both ways . <proverb> U نمى توانى هم این را داشته باشى هم آنرا .
white elephants U گران و پر خرج و کم فایده
prohibitory U گران جلوگیری کننده
prohibitive U گران جلوگیری کننده
highs U وافر گران گزاف
worth a kings ransom U بسیار گران بها
overburden U گران بار شدن
high U وافر گران گزاف
This is really expensive ! U این چه گران است !
The price of butter has gone up . butter has become expensive . U کره گران شده
You have paid too much for your car . U اتوموبیلت را گران خریدی
exclusive U منحصر بفرد گران
white elephant U گران و پر خرج و کم فایده
highest U وافر گران گزاف
dear bought U گران تمام شده
viscosity U قوام گران روی
I have no claim to this house. U نسبت به این خانه ادعایی ندارم
It is of no interest to me at all. U من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com